نگاهت را دنبال میکنم
شاید آغاز کلامی دگر است
شاید هم پایان خطایی دیگر
من به تو... تو به من ...نه نه
شاید آغاز کلامی دگر است
شاید هم پایان خطایی دیگر
من به تو... تو به من ...نه نه
واژه ها ناکوکند ...همه نابود و خراب ...همه بی ساز و رمق
همه چی آنی است
همه چی ناپاک است
چون که زخمه ناپاک است
تو واو حسرت آیندهء پاکی بودید که همینک صفرید ...صفر مبهم ...صفر ناممکن ها
همه چی آنی است
همه چی ناپاک است
چون که زخمه ناپاک است
تو واو حسرت آیندهء پاکی بودید که همینک صفرید ...صفر مبهم ...صفر ناممکن ها
باری اما شاید من وتو ...اندکی هم سازیم
زخممان هر دو از آن جایی بودست که تصور هامان خالی بودست
آه ...باز هم" زخم زخمه"....چه ندایی دارد چه نوایی دارد
بفشار انگشتانت را روی زخمه
زخممان هر دو از آن جایی بودست که تصور هامان خالی بودست
آه ...باز هم" زخم زخمه"....چه ندایی دارد چه نوایی دارد
بفشار انگشتانت را روی زخمه
بنواز آنرا با دو چندان حسرت
بزن این ساز غریب ناکوک که شود کوک به کوک
من از این زخمه زدن سر مستم
ساز ناکوکت را کوکم
من پر از حس توام...تو پر از حس منی
آری اینک "زخم زخمه"کوک است.....
بنواز آن را با حسرت ...با دو چندان حسرت
بزن این تار توهم زا را که کند قافیه هایم پر رنگ....
من همینک این جا ام با توام با تو .....
تو مرا در یاب از پس چشمانم
من به تو می نگرم و تو احساس مرا می شنوی.....
تو به من حس تبلور دادی ...حس احساس غرور .....
حس نزدیکی نور....
زخمه را باز بزن.....
پر توهم تر .....
پر نواتر.....
با دو چندان و دو چندان حسرت.....
من صدایش را می ستایم .....
تو نگاهم را باز دنبال بکن.....
سر سجده به اطاعت پایین آر.....
آری اینک "زخم زخمه" خونین است...
من ندانم که سرانگشتانت خونین گشت یا که "زخم زخمه"خونین است؟!!.....
من سر انگشتانت را می ستایم.....
بوسه ای ناب بر آن دستانت می گذارم .....
""" با سپاسی برتر .....
با نگاهی افزونتر.....
با نوایی برتر.....
بزن این ساز غریب ناکوک که شود کوک به کوک
من از این زخمه زدن سر مستم
ساز ناکوکت را کوکم
من پر از حس توام...تو پر از حس منی
آری اینک "زخم زخمه"کوک است.....
بنواز آن را با حسرت ...با دو چندان حسرت
بزن این تار توهم زا را که کند قافیه هایم پر رنگ....
من همینک این جا ام با توام با تو .....
تو مرا در یاب از پس چشمانم
من به تو می نگرم و تو احساس مرا می شنوی.....
تو به من حس تبلور دادی ...حس احساس غرور .....
حس نزدیکی نور....
زخمه را باز بزن.....
پر توهم تر .....
پر نواتر.....
با دو چندان و دو چندان حسرت.....
من صدایش را می ستایم .....
تو نگاهم را باز دنبال بکن.....
سر سجده به اطاعت پایین آر.....
آری اینک "زخم زخمه" خونین است...
من ندانم که سرانگشتانت خونین گشت یا که "زخم زخمه"خونین است؟!!.....
من سر انگشتانت را می ستایم.....
بوسه ای ناب بر آن دستانت می گذارم .....
""" با سپاسی برتر .....
با نگاهی افزونتر.....
با نوایی برتر.....
"خالصانه می بوسمتان"
امضاء:"زخم زخمه.... زخم ناکوک دلتان"
امضاء:"زخم زخمه.... زخم ناکوک دلتان"
نیروانا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر